سوسا وب تولز - ابزار رایگان وبلاگ

داستان پیامبران(6)

<?php wp_title(); ?>
سوسا وب تولز - ابزار رایگان وبلاگ

داستان پیامبران(6)

<?php wp_title(); ?>
33042

داستان پیامبران(6)

10- حضرت‌ عيسي‌(ع‌)

عيسي‌ از پيامبراني‌ است‌ كه‌ نامش‌ در قرآن‌ كريم‌ بسيار برده‌ شده‌ و در بيشتر آياتي‌كه‌ ذكري‌ از او شده‌ نامش‌ با فضيلت‌ و عظمت‌ توأم‌ گشته‌ و بعنوان‌ «عبدالله» و كلمة‌خدا و روح‌ خدا و تأييدشده‌ به‌ روح‌ القدس‌ و ساير افتخارات‌ مفتخر گشته‌ است‌.
مادرش‌ مريم‌ دختر عمران‌ يكي‌ از زنان‌ برتر عالم‌ است‌ كه‌ سوره‌اي‌ در قرآن‌ بنام‌او وجود دارد وخداوند از او مدح‌ نموده‌ است‌.
حضرت‌ عيسي‌ در بيت‌ اللحم‌ متولد شد و در سي‌ سالگي‌ نبوت‌ خود را ظاهركرد .با اينكه‌ او براي‌ تأييد تورات‌ مبعوث‌ شده‌ بود ولي‌ يهود با او مخالفت‌ مي‌كردندتا اينكه‌ توطئه‌ دستگيري‌ او را طرح‌ نمودند ولي‌ خداوند عيسي‌ را به‌ آسمان‌ بالا بردودرعوض‌ يكنفر ديگري‌ كه‌ شبيه‌ عيسي‌ بود دستگير كرده‌ وبه‌ صليب‌ آويختند.
حضرت‌ عيسي‌ در زمان‌ ظهور امام‌ عصر به‌ زمين‌ فرود آمده‌ واز ياران‌ امام‌ عصرخواهد شد.
به‌ سخنان‌ او با حواريون‌ توجه‌ فرمائيد:
«وقتي‌ مريم‌ با عيسي‌ در بغل‌ نزد مردم‌ آمد.مردم‌ گفتند اي‌ خواهر هارون‌!نه‌پدر تو مرد بدي‌ بود و نه‌ مادرت‌ بدكاره‌!پس‌ مريم‌ به‌ كودكش‌ اشاره‌ كرد!مردم‌گفتند:چگونه‌ با كودكي‌ كه‌ در گهواره‌ است‌ سخن‌ بگوئيم‌؟ناگاه‌ عيسي‌ گفت‌:من‌ بندة‌خدا هستم‌.خدا به‌ من‌ كتاب‌ داده‌ و مرا پيامبر قرار داده‌ است‌ و مرا هركجا باشم‌ بابركت‌ كرده‌ و سفارش‌ به‌ نماز وزكات‌ تا زنده‌ هستم‌ كرده‌ است‌.وسفارش‌ به‌ نيكي‌ به‌مادرم‌ كرده‌ و مرا ستمكار بدبخت‌ قرار نداده‌ است‌.وسلام‌ بر من‌ روزي‌ كه‌ به‌ دنياآمدم‌ و روزي‌ كه‌ مي‌ميرم‌ و روزي‌ كه‌ محشور مي‌شوم‌
«عيسي‌ از مردم‌ پرسيد چه‌ كسي‌ مرا در راه‌ خدا ياري‌مي‌كند؟حواريون‌ گفتندكه‌ ما ياوران‌ خدائيم‌ وبه‌ خدا ايمان‌ داريم‌»

سه‌ نماينده‌ حضرت‌ عيسي‌(ع‌)

در حالات‌ حضرت‌ عيسي‌(ع‌)مي‌نويسند،كه‌ او دونفر را براي‌ تبليغ‌ به‌ شهرانطاكيه‌ فرستاد تا حاكم‌ ومردم‌ آن‌ شهر را به‌ خداشناسي‌ دعوت‌ كنندوبت‌ پرستي‌ راكنار بگذارند.وقتي‌ آن‌ دو نفر نزد حاكم‌ شهر رفتند وهدف‌ خود را بيان‌نمودند،سلطان‌ ناراحت‌ شد ودستور داد تا آنها را در بتخانه‌ زنداني‌ كنند.حضرت‌عيسي‌(ع‌)بعد از اين‌ حادثه‌،وصي‌ خود شمعون‌ بن‌ صفا را به‌ انطاكيه‌فرستاد.شمعون‌ نزد سلطان‌ رفت‌.حاكم‌ از او پرسيد كيستي‌؟گفت‌ من‌ مردي‌خيرخواه‌ هستم‌ كه‌ شنيده‌ام‌ شما مردي‌ خيرخواه‌ هستيد!آمده‌ام‌ تا همدين‌ شمابشوم‌.حاكم‌ اورا پذيرفت‌ وشمعون‌ با حاكم‌ دوست‌ شد تا اينكه‌ روزي‌ شمعون‌ باحاكم‌ وجمعي‌ از وزراءبه‌ بتخانه‌ رفتند.همه‌ به‌ سجده‌ افتادند.شمعون‌ هم‌ به‌ سجده‌افتاد.آن‌ دو نفر زنداني‌ خواستند خود را به‌ شمعون‌ معرفي‌ كنند ولي‌ شمعون‌ آنها رامتوجه‌ كرد تا در فرصت‌ مناسب‌ آنها را آزاد نمايد.شمعون‌ از حاكم‌ پرسيد،اينهاخادم‌ بتخانه‌ هستند؟حاكم‌ گفت‌ خير اينها آمده‌ بودند تا مارا خداشناس‌ كنند.منهم‌آنها را زنداني‌ كردم‌.شمعون‌ گفت‌ مگر غير از خداي‌ شما،خداي‌ ديگري‌ هم‌هست‌؟گفت‌ نمي‌دانم‌ ولي‌ اينها مي‌گويند هست‌.شمعون‌ گفت‌ خوب‌ است‌ از اينهادليل‌ براي‌ ادعايشان‌ بخواهيم‌.حاكم‌ قبول‌ كرد وشمعون‌ از آنها پرسيد خداي‌ شماچكار مي‌كند؟گفتند خداي‌ ما كور را شفا مي‌دهد.شمعون‌ گفت‌ بتهاي‌ ماهم‌ شفامي‌دهند.حاكم‌ درگوش‌ شمعون‌ گفت‌ گمان‌ نمي‌كنم‌ بتهاي‌ ما شفا بدهند.شمعون‌گفت‌ شما كارت‌ نباشد اين‌ مطلب‌ را بمن‌ واگذاريد.سپس‌ بدستور شمعون‌ كور را به‌بتخانه‌ آوردند.شمعون‌ به‌ سجده‌ رفت‌ ودر سجده‌ در دل‌ گفت‌:خدايا!مقصود من‌توئي‌ كه‌ احد هستي‌ .خدايا اين‌ كور را شفابده‌!ناگاه‌ كور بينا شد.سلطلت‌ از كرامت‌شمعون‌ خوشحال‌ شدزيرا مي‌دانست‌ بتها نمي‌توانند شفا بدهند.شمعون‌ از آنهاپرسيد خداي‌ شما ديگر چه‌ مي‌كند؟گفتند مرده‌ را زنده‌ مي‌نمايد.شمعون‌ گفت‌ خداما هم‌ مرده‌ را زنده‌ مي‌كند.سلطان‌ گفت‌ آبروي‌ ما مي‌رود.شمعون‌ گفت‌ بياييد سرقبر پسر سلطان‌ برويم‌ اگر خداي‌ شما اورا زنده‌ كرد ما به‌ خداي‌ شما ايمان‌مي‌آوريم‌.همگي‌ سر قبر پسر سلطان‌ رفتند وآندونفر مبلغ‌ دعا كردند.ناگاه‌ پسرسلطان‌ زنده‌ شد.در اين‌ موقع‌ بود كه‌ طبق‌ شرط‌ ،سلطان‌ ووزرا وهمگي‌ ايمان‌آوردند.ومردم‌ شهر هم‌ همگي‌ ايمان‌ آوردند.

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







برچسب‌ها:
درباره وب

درباره وب


    به وبلاگ من خوش آمدید. در این وبلاگ با واقیعت دین اسلام اشنا میشوید.نظر یادتون نره.
    پيوندهای روزانه

    پيوندهای روزانه

    برچسب‌ها

    برچسب‌ها

    امکانات وب

    امکانات وب

    آمار وب سایت:  

    بازدید امروز : 125
    بازدید دیروز : 1
    بازدید هفته : 125
    بازدید ماه : 4519
    بازدید کل : 152398
    تعداد مطالب : 1899
    تعداد نظرات : 72
    تعداد آنلاین : 1


    <-PollName->

    <-PollItems->



      کلیه ی حقوق مادی و معنوی سایت مربوط به خبری-آموزشی بوده و کپی برداری از آن با ذکر منبع بلامانع می باشد.
      قالب طراحی شده توسط: یاس98 و سئو و ترجمه شده توسط: یاس98

      داستان پیامبران(6)

      10- حضرت‌ عيسي‌(ع‌)

      عيسي‌ از پيامبراني‌ است‌ كه‌ نامش‌ در قرآن‌ كريم‌ بسيار برده‌ شده‌ و در بيشتر آياتي‌كه‌ ذكري‌ از او شده‌ نامش‌ با فضيلت‌ و عظمت‌ توأم‌ گشته‌ و بعنوان‌ «عبدالله» و كلمة‌خدا و روح‌ خدا و تأييدشده‌ به‌ روح‌ القدس‌ و ساير افتخارات‌ مفتخر گشته‌ است‌.
      مادرش‌ مريم‌ دختر عمران‌ يكي‌ از زنان‌ برتر عالم‌ است‌ كه‌ سوره‌اي‌ در قرآن‌ بنام‌او وجود دارد وخداوند از او مدح‌ نموده‌ است‌.
      حضرت‌ عيسي‌ در بيت‌ اللحم‌ متولد شد و در سي‌ سالگي‌ نبوت‌ خود را ظاهركرد .با اينكه‌ او براي‌ تأييد تورات‌ مبعوث‌ شده‌ بود ولي‌ يهود با او مخالفت‌ مي‌كردندتا اينكه‌ توطئه‌ دستگيري‌ او را طرح‌ نمودند ولي‌ خداوند عيسي‌ را به‌ آسمان‌ بالا بردودرعوض‌ يكنفر ديگري‌ كه‌ شبيه‌ عيسي‌ بود دستگير كرده‌ وبه‌ صليب‌ آويختند.
      حضرت‌ عيسي‌ در زمان‌ ظهور امام‌ عصر به‌ زمين‌ فرود آمده‌ واز ياران‌ امام‌ عصرخواهد شد.
      به‌ سخنان‌ او با حواريون‌ توجه‌ فرمائيد:
      «وقتي‌ مريم‌ با عيسي‌ در بغل‌ نزد مردم‌ آمد.مردم‌ گفتند اي‌ خواهر هارون‌!نه‌پدر تو مرد بدي‌ بود و نه‌ مادرت‌ بدكاره‌!پس‌ مريم‌ به‌ كودكش‌ اشاره‌ كرد!مردم‌گفتند:چگونه‌ با كودكي‌ كه‌ در گهواره‌ است‌ سخن‌ بگوئيم‌؟ناگاه‌ عيسي‌ گفت‌:من‌ بندة‌خدا هستم‌.خدا به‌ من‌ كتاب‌ داده‌ و مرا پيامبر قرار داده‌ است‌ و مرا هركجا باشم‌ بابركت‌ كرده‌ و سفارش‌ به‌ نماز وزكات‌ تا زنده‌ هستم‌ كرده‌ است‌.وسفارش‌ به‌ نيكي‌ به‌مادرم‌ كرده‌ و مرا ستمكار بدبخت‌ قرار نداده‌ است‌.وسلام‌ بر من‌ روزي‌ كه‌ به‌ دنياآمدم‌ و روزي‌ كه‌ مي‌ميرم‌ و روزي‌ كه‌ محشور مي‌شوم‌
      «عيسي‌ از مردم‌ پرسيد چه‌ كسي‌ مرا در راه‌ خدا ياري‌مي‌كند؟حواريون‌ گفتندكه‌ ما ياوران‌ خدائيم‌ وبه‌ خدا ايمان‌ داريم‌»

      سه‌ نماينده‌ حضرت‌ عيسي‌(ع‌)

      در حالات‌ حضرت‌ عيسي‌(ع‌)مي‌نويسند،كه‌ او دونفر را براي‌ تبليغ‌ به‌ شهرانطاكيه‌ فرستاد تا حاكم‌ ومردم‌ آن‌ شهر را به‌ خداشناسي‌ دعوت‌ كنندوبت‌ پرستي‌ راكنار بگذارند.وقتي‌ آن‌ دو نفر نزد حاكم‌ شهر رفتند وهدف‌ خود را بيان‌نمودند،سلطان‌ ناراحت‌ شد ودستور داد تا آنها را در بتخانه‌ زنداني‌ كنند.حضرت‌عيسي‌(ع‌)بعد از اين‌ حادثه‌،وصي‌ خود شمعون‌ بن‌ صفا را به‌ انطاكيه‌فرستاد.شمعون‌ نزد سلطان‌ رفت‌.حاكم‌ از او پرسيد كيستي‌؟گفت‌ من‌ مردي‌خيرخواه‌ هستم‌ كه‌ شنيده‌ام‌ شما مردي‌ خيرخواه‌ هستيد!آمده‌ام‌ تا همدين‌ شمابشوم‌.حاكم‌ اورا پذيرفت‌ وشمعون‌ با حاكم‌ دوست‌ شد تا اينكه‌ روزي‌ شمعون‌ باحاكم‌ وجمعي‌ از وزراءبه‌ بتخانه‌ رفتند.همه‌ به‌ سجده‌ افتادند.شمعون‌ هم‌ به‌ سجده‌افتاد.آن‌ دو نفر زنداني‌ خواستند خود را به‌ شمعون‌ معرفي‌ كنند ولي‌ شمعون‌ آنها رامتوجه‌ كرد تا در فرصت‌ مناسب‌ آنها را آزاد نمايد.شمعون‌ از حاكم‌ پرسيد،اينهاخادم‌ بتخانه‌ هستند؟حاكم‌ گفت‌ خير اينها آمده‌ بودند تا مارا خداشناس‌ كنند.منهم‌آنها را زنداني‌ كردم‌.شمعون‌ گفت‌ مگر غير از خداي‌ شما،خداي‌ ديگري‌ هم‌هست‌؟گفت‌ نمي‌دانم‌ ولي‌ اينها مي‌گويند هست‌.شمعون‌ گفت‌ خوب‌ است‌ از اينهادليل‌ براي‌ ادعايشان‌ بخواهيم‌.حاكم‌ قبول‌ كرد وشمعون‌ از آنها پرسيد خداي‌ شماچكار مي‌كند؟گفتند خداي‌ ما كور را شفا مي‌دهد.شمعون‌ گفت‌ بتهاي‌ ماهم‌ شفامي‌دهند.حاكم‌ درگوش‌ شمعون‌ گفت‌ گمان‌ نمي‌كنم‌ بتهاي‌ ما شفا بدهند.شمعون‌گفت‌ شما كارت‌ نباشد اين‌ مطلب‌ را بمن‌ واگذاريد.سپس‌ بدستور شمعون‌ كور را به‌بتخانه‌ آوردند.شمعون‌ به‌ سجده‌ رفت‌ ودر سجده‌ در دل‌ گفت‌:خدايا!مقصود من‌توئي‌ كه‌ احد هستي‌ .خدايا اين‌ كور را شفابده‌!ناگاه‌ كور بينا شد.سلطلت‌ از كرامت‌شمعون‌ خوشحال‌ شدزيرا مي‌دانست‌ بتها نمي‌توانند شفا بدهند.شمعون‌ از آنهاپرسيد خداي‌ شما ديگر چه‌ مي‌كند؟گفتند مرده‌ را زنده‌ مي‌نمايد.شمعون‌ گفت‌ خداما هم‌ مرده‌ را زنده‌ مي‌كند.سلطان‌ گفت‌ آبروي‌ ما مي‌رود.شمعون‌ گفت‌ بياييد سرقبر پسر سلطان‌ برويم‌ اگر خداي‌ شما اورا زنده‌ كرد ما به‌ خداي‌ شما ايمان‌مي‌آوريم‌.همگي‌ سر قبر پسر سلطان‌ رفتند وآندونفر مبلغ‌ دعا كردند.ناگاه‌ پسرسلطان‌ زنده‌ شد.در اين‌ موقع‌ بود كه‌ طبق‌ شرط‌ ،سلطان‌ ووزرا وهمگي‌ ايمان‌آوردند.ومردم‌ شهر هم‌ همگي‌ ايمان‌ آوردند.

       



      نظرات شما عزیزان:

      نام :
      آدرس ایمیل:
      وب سایت/بلاگ :
      متن پیام:
      :) :( ;) :D
      ;)) :X :? :P
      :* =(( :O };-
      :B /:) =DD :S
      -) :-(( :-| :-))
      نظر خصوصی

       کد را وارد نمایید:

       

       

       

      عکس شما

      آپلود عکس دلخواه:







      برچسب‌ها:
      درباره وب

      درباره وب


        به وبلاگ من خوش آمدید. در این وبلاگ با واقیعت دین اسلام اشنا میشوید.نظر یادتون نره.
        پيوندهای روزانه

        پيوندهای روزانه

        برچسب‌ها

        برچسب‌ها

        امکانات وب

        امکانات وب

        آمار وب سایت:  

        بازدید امروز : 125
        بازدید دیروز : 1
        بازدید هفته : 125
        بازدید ماه : 4519
        بازدید کل : 152398
        تعداد مطالب : 1899
        تعداد نظرات : 72
        تعداد آنلاین : 1


        <-PollName->

        <-PollItems->



          کلیه ی حقوق مادی و معنوی سایت مربوط به خبری-آموزشی بوده و کپی برداری از آن با ذکر منبع بلامانع می باشد.
          قالب طراحی شده توسط: یاس98 و سئو و ترجمه شده توسط: یاس98